هوریا، نوجوانی از یک روستای رومانیایی، عاشق دختری است که در آن سوی کشور زندگی می‌کند. پس از یک بحث با پدرش، ناگهان تصمیم می‌گیرد و با موتور قدیمی پدرش، موبرا، خانه را ترک می‌کند. مسیر او با دختری باهوش به نام استلا دشوار می‌شود و شرایط آن‌ها را مجبور می‌کند با هم سفر کنند و بر موانع مختلف غلبه کنند و ...

در صبح روز 14 اکتبر 1916، هنگامی که یک پیشاهنگ جوان متوجه می شود که ارتش مخوف آلمان بدون هیچ مانعی در نزدیکی تارگو-جیو رومانی آمده است، با عجله به کمیسر شهر، ایوان پوپلیان، اطلاع داده و به همراه تعدادی پلیس و پیشاهنگ، با کمک تعدادی غیرنظامی که در شهر باقی مانده بودند، تلاش می کند تا جلوی این ارتش اشغالگر به شهر را بگیرند و ...